دنـــیـــای شـــاعـــران

شعرهایی از شاعران محبوب و دوست داشتنی

دنـــیـــای شـــاعـــران

شعرهایی از شاعران محبوب و دوست داشتنی

دنـــیـــای شـــاعـــران

زندگی... جیره مختصری است،

مثل یک فنجان چای،

وکنارش عشق است،

مثل یک حبۂ قند،

زندگی راباعشق،

نوش جان بایدکرد.‎

"سهراب سپهری "


سهراب سپهری :

زندگی رسم خویشاوندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرسشی دارد اندازه ی عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد

زندگی مجذور آیینه است

زندگی گل به توان ابدیت

زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست

زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست

____________________________________________

_دوستان ممنون که به وبلاگم سرزدید
_لطفا نظر فراموش نشه...
اومدید یه نشون بزارید متوجه بشیم یکی اومده!:)

==> نظر یا پیشنهادی هم بود خوش حال میشم به اشتراک بزارید..

نکته: دوستان از اونجایی که من همیشه نیستم و گاهی دیر به دیر میتونم سر بزنم اگر نظر یا درخواستی دادید و برای جواب طول کشید خواستم اطلاع بدم وقتی ببینم قطعا جواب خواهم داد‌‌‌ .. سپاس ازحضور و نگاهتون..🌷

^_^
تشکر
آریانا (آرامش یک رویا)

با تشکر ویژه از دوست عزیز(^_^):
мдjiD ××آریایــــــــیها××

سیاه چاله زمان
نویسندگان

کلاس درس خالی مانده از تو...

سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۳ ب.ظ

هوا بارانی است و فصل پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز 

به سجده آمده ابری که انگار / شده از داغ تابستانه سر ریز 

هوای مدرسه بوی الفبا / صدای زنگ اول محکم و تیز 

جزای خنده های بی مجوز / و شادیها و تفریحات ناچیز 

برای نوجوانی ها ی ما بود / فرود خشم و تهمت های یک ریز 

رسیده اول مهر و درونم / پر است از لحظه های خاطرانگیز 

کلاس درس خالی مانده از تو / من و گلهای پژمرده سرمیز 

هوا پاییزی و بارانی ام من / درون خشم خود زندانی ام من 

چه فردای خوشی را خواب دیدیم / تمام نقشه ها بر آب دیدیم 

چه دورانی چه رویای عبوری / چه جستن ها به دنبال ظهوری 

من و تو نسل بی پرواز بودیم / اسیر پنجه های باز بودیم 

همان بازی که با تیغ سر انگشت/ به پیش چشمهای من تو را کشت 

تمام آرزو ها را فنا کرد / دو دست دوستیمان را جدا کرد 

تو جام شوکران را سر کشیدی / به ناگه از کنارم پر کشیدی 

به دانه دانه اشک مادرانه / به آن اندیشه های جاودانه 

به قطره قطره خون عشق سوگند / به سوز سینه های مانده در بند 

دلم صد پاره شد بر خاک افتاد / به قلبم از غمت صد چاک افتاد 

بگو ـ بگو آنچا که رفتی شاد هستی ؟ / در آن سوی حیاط آزاد هستی ؟ 

هوای نوجوانی خاطرت هست ؟ / هنوزم عشق میهن در سرت هست ؟ 

بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست ؟ / تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست ؟ 

کسی دزد شعورت نیست آنجا ؟ / تجاوز به غرورت نیست آنجا ؟ 

خبر از گورهای بی نشان هست؟ / صدای زجه های مادران هست؟ 

بخوان همدرد من هم نسل و همراه / بخوان شعر مرا با حسرت و آه 


دوباره اول مهر است و پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز 

من و میزی که خالی مانده از تو / و گلهایی که پژمرده سر میز .


" هلیا صدیقی "

با تشکر از دوست عزیز:

мдjiD ××­آریایـ­ــــــ­ـیها×× "

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۹
آرامش یک رویا

نظرات  (۲)

I love fall :)
پاسخ:
I  fell in love whit you:)
۲۹ مهر ۹۳ ، ۱۸:۰۵ یونس نورزهی
good!
پاسخ:
! Thanks

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی