دنـــیـــای شـــاعـــران

شعرهایی از شاعران محبوب و دوست داشتنی

دنـــیـــای شـــاعـــران

شعرهایی از شاعران محبوب و دوست داشتنی

دنـــیـــای شـــاعـــران

زندگی... جیره مختصری است،

مثل یک فنجان چای،

وکنارش عشق است،

مثل یک حبۂ قند،

زندگی راباعشق،

نوش جان بایدکرد.‎

"سهراب سپهری "


سهراب سپهری :

زندگی رسم خویشاوندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرسشی دارد اندازه ی عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد

زندگی مجذور آیینه است

زندگی گل به توان ابدیت

زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست

زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست

____________________________________________

_دوستان ممنون که به وبلاگم سرزدید
_لطفا نظر فراموش نشه...
اومدید یه نشون بزارید متوجه بشیم یکی اومده!:)

==> نظر یا پیشنهادی هم بود خوش حال میشم به اشتراک بزارید..

نکته: دوستان از اونجایی که من همیشه نیستم و گاهی دیر به دیر میتونم سر بزنم اگر نظر یا درخواستی دادید و برای جواب طول کشید خواستم اطلاع بدم وقتی ببینم قطعا جواب خواهم داد‌‌‌ .. سپاس ازحضور و نگاهتون..🌷

^_^
تشکر
آریانا (آرامش یک رویا)

با تشکر ویژه از دوست عزیز(^_^):
мдjiD ××آریایــــــــیها××

سیاه چاله زمان
نویسندگان

من اگر زن بودم

يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۳۳ ب.ظ

من اگر زن بودم 
تن اشعار فروغ زیر گریه‌های من می‌‌خیسید 
مادرم روی سرم درد خودش را می‌‌بافت 
زندگی‌ دور تنم،پیله‌ای تنگ و سیه می‌‌ریسید 
من اگر زن بودم 
...حسرت سرسره بازی به دلم خون می‌‌ریخت 
حسرت یک نفس و 
دیدن سایه ی تنهای خودم توی خیابان 

و رهایی ز نگه‌های حریصی که به من می‌‌آویخت 

من اگر زن بودم 
سندم دست کسی‌ دیگر بود 

پدرم طناب قلاده ی ناموس مرا دست کسی‌ می‌‌انداخت 
دفتر مدرسه‌ام 
و خودم 
و تمام هستی‌‌ام تحت نظر بود 
توی تاکسی‌ مثل موش،توی خودم میرفتم 
که مبادا،چشم راننده ی هیزی بپرد روی سرم 
که مبادا دست مسافر 
سهوا 
بخورد به سینه‌ها و کمرم 


من اگر زن بودم 
عشق را بی‌ ادبی‌،فاحشگی میخواندم 
زیر بار بردگی ،سر به زیر و بی‌ صدا می‌‌ماندم 
شوهری داشتم و کسی‌ نمی‌‌گفت 
دخترک ترشیده ست 
کودکی میزادم،روی فرشی ز بهشت 
به امید آنکه پشت این زندگی‌ بی‌ معنی‌ 
خانه ی خورشید است 
من اگر زن بودم... 

من اگر زن باشم 
میزنم تو دهن این زندان 
می‌‌درم،قبر ابریشمی دور و برم را 
آسمان را به زمین می‌‌بندم 
خانه را به صاحبش می‌‌بخشم 
میشوم کلید آزادگی و حرمت انسان


" هلیا صدیقی "

با تشکر از دوست عزیز:

мдjiD ××آریایــــــــیها××


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۰۴
آرامش یک رویا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی