روی شنای لب ساحل...
پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۲ ب.ظ
روی شنای لب ساحل
افتاده بودن دوتا ماهی
بالا و پایین می پریدن
مثل دوتا کفتر چاهی
پولکاشون پرپر و خونی
عین دوتا غنچه ی صد برگ
یک دونفس زندگی تلخ
یک دوقدم فاصله تا مرگ
یک باره یک موج پریشون
مشتی صدف ریخت روی شن ها
زندگی پاشید روی ساحل
ماهیا رو برد توی دریا
ماهیای مرده تو دریا
زنده شدن عین دو کفتر
اون یکیشون رفت از اون سو
این یکیشون اومد از این ور
اون دوتا ماهی یکیشون تو
اون دوتا ماهی یکیشون من
زندگی مون عین جدایی
مردنمون عین رسیدن
"اشعار سعید بیابانکی"
۹۴/۰۹/۲۶