راز
پنجشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ق.ظ
🌸 " راز " 🌸
گره افتاده به دستان من انـــــــگار نشـــــد
هرچه فریاد زدم باز کسی یــــــار نشـــــد
نفسم ، با گله گر آمده ام غصّـــــه نخـــور
به لب آمد نفسم قسمت دیــــدار نــــشد
قصّه ی دور و درازیست بدان هرچه که شد
غصّه ای هست که شاید گله بسیار نشــد
نه به آن دوست بگویم غم خود را نه به کـس
نه به زانو بنهم سر که وفــــــادار نشـــــد
نه نشد، ای غزلم رو به خیـــــابان بـــــبرم
که همین شعر مرا اشک خریـدار نشـــــــد
تو بدان با من و تو راه زیادیـــست،ولـــی
به جز این خرقه کسی محرم اسرار نشـــد
به "نریمان" که ندادی خبر از حـال خــودت
خبرت هست که تسکین نخ سیگار نشــد؟
شاعر: میم نریمان
******
با تشکر از دوست عزیز:
۹۵/۰۱/۱۲