او کوچ نشین بود نیامد که بماند
سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۹ ق.ظ
او کوچ نشین بود نیامد که بماند
رفت وبه دلم زخم چنان زد که بماند
من سخت که دلبسته شدم او به گمانم
وابسته شد اما نه در آن حد که بماند
میرفت و دل ساده ام آنقدربه خود گفت:
شاید که مردد شده شاید که بماند
دیروز خدا خواست به من عشق ببخشد
امروز هم ای کاش بخواهد که بماند
تکرار همین خاطره ها داغ دلم شد
داغی که بماند که بماند که بماند .
شاعر: حسین عباس پور
*****
با تشکر از دوست عزیز:
۹۵/۰۵/۲۶