دنـــیـــای شـــاعـــران

شعرهایی از شاعران محبوب و دوست داشتنی

دنـــیـــای شـــاعـــران

شعرهایی از شاعران محبوب و دوست داشتنی

دنـــیـــای شـــاعـــران

زندگی... جیره مختصری است،

مثل یک فنجان چای،

وکنارش عشق است،

مثل یک حبۂ قند،

زندگی راباعشق،

نوش جان بایدکرد.‎

"سهراب سپهری "


سهراب سپهری :

زندگی رسم خویشاوندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرسشی دارد اندازه ی عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد

زندگی مجذور آیینه است

زندگی گل به توان ابدیت

زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست

زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست

____________________________________________

_دوستان ممنون که به وبلاگم سرزدید
_لطفا نظر فراموش نشه...
اومدید یه نشون بزارید متوجه بشیم یکی اومده!:)

==> نظر یا پیشنهادی هم بود خوش حال میشم به اشتراک بزارید..

نکته: دوستان از اونجایی که من همیشه نیستم و گاهی دیر به دیر میتونم سر بزنم اگر نظر یا درخواستی دادید و برای جواب طول کشید خواستم اطلاع بدم وقتی ببینم قطعا جواب خواهم داد‌‌‌ .. سپاس ازحضور و نگاهتون..🌷

^_^
تشکر
آریانا (آرامش یک رویا)

با تشکر ویژه از دوست عزیز(^_^):
мдjiD ××آریایــــــــیها××

سیاه چاله زمان
نویسندگان

گرگ هار..

چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۴۰ ب.ظ

گرگ هاری شده ام 
هرزه پوی و دله دو 
شب درین دشت زمستان زده ی بی همه چیز 
می دوم ، برده ز هر باد گرو 
چشمهایم چو دو کانون شرار 
صف تاریکی شب را شکند 
همه بی رحمی و فرمان فرار 

گرگ هاری شده ام، خون مرا ظلمت زهر 
کرده چون شعله ی چشم تو سیاه 
تو چه آسوده و بی باک خزامی به برم 

آه ، می ترسم ، آه 
آه ، می ترسم از آن لحظه ی پر لذت و شوق 
که تو خود را نگری 
مانده نومید ز هر گونه دفاع 
زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی 
پوپکم ! آهوکم 
چه نشستی غافل 
کز گزندم نرهی، گرچه پرستار منی 
پس ازین دره ی ژرف 
جای خمیازه ی جاوید شده ی غار سیاه 
پشت آن قله ی پوشیده ز برف 
نیست چیزی، خبری 
ور تو را گفتم چیز دگری هست ، نبود 
جز فریب دگری 
من ازین غفلت معصوم تو ، ای شعله ی پاک 
بیشتر سوزم و دندان به جگر می فشرم 

منشین با من ، با من منشین 
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم ؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من 
چه جنونی، چه نیازی، چه غمی ست ؟
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز 
بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست 
در دم این نیست ولی 
در دم این است که من بی تو دگر 
از جهان دورم و بی خویشتنم 

پوپکم ! آهوکم 
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم 
مگرم سوی تو راهی باشد 
چون فروغ نگهت 
ورنه دیگر به چه کار آیم من 
بی تو ؟ چون مرده ی چشم سیهت 

منشین اما با من ، منشین 
تکیه بر من مکن ، ای پرده ی طناز حریر 
که شراری شده ام 
پوپکم ! آهوکم 
گرگ هاری شده ام


شاعر:مهدی اخوان ثالث

****

با تشکر از دوست عزیز: 

мдjiD ××آریایــــــــیها××


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۱۷
آرامش یک رویا

افسونگر

جنون

پوپک

گرگ هار

نظرات  (۳)

عالی
پاسخ:
سپااس از حضورتون
زیبا بود
پاسخ:
سپااس
زیبا بود!!

حالتون خوب!!
پاسخ:
سپاس از حضورتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی