دنـــیـــای شـــاعـــران

شعرهایی از شاعران محبوب و دوست داشتنی

دنـــیـــای شـــاعـــران

شعرهایی از شاعران محبوب و دوست داشتنی

دنـــیـــای شـــاعـــران

زندگی... جیره مختصری است،

مثل یک فنجان چای،

وکنارش عشق است،

مثل یک حبۂ قند،

زندگی راباعشق،

نوش جان بایدکرد.‎

"سهراب سپهری "


سهراب سپهری :

زندگی رسم خویشاوندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرسشی دارد اندازه ی عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد

زندگی مجذور آیینه است

زندگی گل به توان ابدیت

زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست

زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست

____________________________________________

_دوستان ممنون که به وبلاگم سرزدید
_لطفا نظر فراموش نشه...
اومدید یه نشون بزارید متوجه بشیم یکی اومده!:)

==> نظر یا پیشنهادی هم بود خوش حال میشم به اشتراک بزارید..

نکته: دوستان از اونجایی که من همیشه نیستم و گاهی دیر به دیر میتونم سر بزنم اگر نظر یا درخواستی دادید و برای جواب طول کشید خواستم اطلاع بدم وقتی ببینم قطعا جواب خواهم داد‌‌‌ .. سپاس ازحضور و نگاهتون..🌷

^_^
تشکر
آریانا (آرامش یک رویا)

با تشکر ویژه از دوست عزیز(^_^):
мдjiD ××آریایــــــــیها××

سیاه چاله زمان
نویسندگان

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است


دیشب شب رؤیای تو بود و تو نبودی

با من یله یلدای تو بود و تو نبودی


دل زیر لب آهسته تمنای تو می‌کرد

بر لب همه نجوای تو بود و تو نبودی


دیشب که شب از آیینه‌ی ماه گل انداخت

گل سایه‌ی سیمای تو بود و تو نبودی


در باغ نظر مردم بینایی چشمم

مشتاق تماشای تو بود و تو نبودی


دیشب نفس باغچه در سایه‌ی مهتاب

خوش بو ز غزل‌های تو بود و تو نبودی


بالنده‌تر از بال بلندای خیالم

کوتاهی بالای تو بود و تو نبودی


دیشب چمن خواب من از بوی تو آشفت

خرم گل من جای تو بود و تو نبودی


با من همه جا همسفر و همسر و همسیر

اندیشه‌ی پویای تو بود و تو نبودی


دیشب ز لب چشمه صدای تو شنیدم

در گوش من آوای تو بود و تو نبودی


گفتی که غزال غزل زخمی عشقم

دل وسعت صحرای تو بود و تو نبودی


دیشب من و یاد تو غریبانه نخفتیم

در سر همه سودای تو بود و تو نبودی


بر موج جنون کشتی سرگشته‌ی جانم

طوفانی دریای تو بود و تو نبودی


دیشب لبم از سوز سخن‌های تو می‌سوخت

در من همه غوغای تو بود و تو نبودی


دل آتش نی از سفر سوختن آورد

آتش همه از نای تو بود و تو نبودی . . . 


< شاعر: ناصر مردانی >


****

با تشکر از دوست عزیز: 

мдjiD ××آریایــــــــیها××


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۲۰:۵۰
آرامش یک رویا


 تا ظهورت چقدَر فاصله داریم آقا

آه از جمعه ی بی تو گله داریم آقا


رفته بودی که بیایی چقدَر طول کشید

عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید


ما برای خودمان این همه گفتیم بیا

نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیا


تو طبیب دل غم دیده ی مایی آقا

ما که مردیم بیا پس تو کجایی آقا؟


مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی

مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی


از به خود آمدن این قافله را گم کردیم

وای بر ما پسر فاطمه را گم کردیم


دست برداری از این غیبت طولانی اگر

من به پای تو بریزم طلبی جانی اگر


شاعر: صابر خراسانی


****

با تشکر از دوست عزیز: 

мдjiD ××آریایــــــــیها××


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۶ ، ۲۰:۲۲
آرامش یک رویا


بانوی من ای شعر ناب من 

ای سوز دل از تو جواب من

می گویمت این شعر را اما

تو میکِشی هردم حساب من


برگرد و قلبم را دگرگون کن

با شعر بنشین ، باده گلگون کن

هر بیت را رونقی ده تو به این ساغر

برخیز و قلب شعر را خون کن


با نگاه بینظیر خود

 نقشی زنی تو در دل ساغر

این هیاهو را تو پایان ده

با نگاهت میبُری بند دلم آخر


چرخی بزن در روبروی من

پر کن ز عشقت تو سبوی من

تو پیک چشمانت عجب گیراست

با جرعه ای پر کن گلوی من


قصری شو ای بانوی شب خفته

فصلی شو در این شعر ناگفته

فصلی که از تو سبز می روید

در جای جایِ  عمر آشفته

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۶ ، ۲۳:۳۰
آرامش یک رویا


روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست


پرسید زان میانه یکی کودک یتیم

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست


آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست

پیداست آن قَدَر، که مَتاعی گرانبهاست


نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت

این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست


ما را به رَخت و چوبِ شبانی ، فریفته است

این گرگ ، سالهاست که با گلّه آشناست


آن پارسا که دِه ، خِرَد و مُلک، رهزن است

آن پادشا که مال رعیّت خورَد ،گداست


بر قطره ی سرشکِ ، یتیمان نظاره کن

تا بنگری که روشنیِ گوهر از کجاست


پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود

کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست


💞شاعر: #پروین_اعتصامی💞



****

با تشکر از دوست عزیز: 

мдjiD ××آریایــــــــیها××


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۶ ، ۱۴:۴۹
آرامش یک رویا


ثنا و حمد بی‌پایان ، خدا را

که صُنعش ، در وجود آورد ما را


اِلها ، قادرا ، پروردگارا

کریما ، مُنعِما ، آمُرزگارا


چه باشد پادشاه پادشاهان

اگر رحمت کنی مشتی گدا را


وز انعامت ، همیدون چشم داریم

که دیگر باز نستانی عطا را


از احسان خداوندی، عجب نیست

اگر خط درکشی جرم و خطا را


خداوندا بدان تشریفِ عزت

که دادی انبیا و اولیا را


به حق پارسایان کز درِ خویش

نیندازی منِ ناپارسا را


مسلمانان ز صدق آمین بگویید

که آمین تقویت باشد دعا را


خدایا هیچ درمانی و دفعی

ندانستیم شیطان و قضا را


چو از بی دولتی دور اوفتادیم

به نزدیکان حضرت ، بخش ما را


خدایا گر تو سعدی را برانی

شفیع آرد روان مصطفی را


محمد سیدِ ساداتِ عالَم

چراغ و چشم ؛ جمله انبیا را...


💞 شاعر: #سعدی 💞


****

با تشکر از دوست عزیز: 

мдjiD ××آریایــــــــیها××


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۶ ، ۱۴:۳۷
آرامش یک رویا