دنـــیـــای شـــاعـــران

شعرهایی از شاعران محبوب و دوست داشتنی

دنـــیـــای شـــاعـــران

شعرهایی از شاعران محبوب و دوست داشتنی

دنـــیـــای شـــاعـــران

زندگی... جیره مختصری است،

مثل یک فنجان چای،

وکنارش عشق است،

مثل یک حبۂ قند،

زندگی راباعشق،

نوش جان بایدکرد.‎

"سهراب سپهری "


سهراب سپهری :

زندگی رسم خویشاوندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرسشی دارد اندازه ی عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد

زندگی مجذور آیینه است

زندگی گل به توان ابدیت

زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست

زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست

____________________________________________

_دوستان ممنون که به وبلاگم سرزدید
_لطفا نظر فراموش نشه...
اومدید یه نشون بزارید متوجه بشیم یکی اومده!:)

==> نظر یا پیشنهادی هم بود خوش حال میشم به اشتراک بزارید..

نکته: دوستان از اونجایی که من همیشه نیستم و گاهی دیر به دیر میتونم سر بزنم اگر نظر یا درخواستی دادید و برای جواب طول کشید خواستم اطلاع بدم وقتی ببینم قطعا جواب خواهم داد‌‌‌ .. سپاس ازحضور و نگاهتون..🌷

^_^
تشکر
آریانا (آرامش یک رویا)

با تشکر ویژه از دوست عزیز(^_^):
мдjiD ××آریایــــــــیها××

سیاه چاله زمان
نویسندگان


پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم 

داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم 


ازهمان بن بست باران خورده پیچیدم به چپ 

از کنارت رد شدم آرام ، گفتی: مستقیم! 


زل زدی در آینه اما مرا نشناختی 

این منم که روزگارم کرده با پیری گریم 


رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند 

رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم 


بخت بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق 

گفت مجری بعد" بسم الله الرحمن الرحیم" : 


یک غزل می خوانم از یک شاعر خوب وجوان 

خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم:


"سعی من در سربه زیری بی گمان بی فایده ست 

تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم" 


شیشه را پایین کشیدی رند بودی از نخست 

زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم 


موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز: 

"با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم" 


گفتم آخر شعر تلخی بود، با یک پوزخند 

گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم


شاعر:

👤کاظم بهمنی



****


با تشکر از دوست عزیز: 


мдjiD ××آریایــــــــیها××

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۲۸
آرامش یک رویا


از من مپرس صبر نمایان من کجاست

خود دیده‌ای که چاک گریبان من کجاست


با این دهان خون شده حال جواب نیست

از مشت او بپرس که دندان من کجاست


ای دست بی‌نمک ! که وبالی به گردنم

از او سراغ کن که نمکدان من کجاست


ای چشم تر ! به نامه‌ی اشک روان بپرس

از روی من، که پس لب خندان من کجاست


زین رهزنان گردنه فرسا دلم گرفت

یا رب خروش قافله‌گردان من کجاست


انگشترم، ولی به کف دیو رفته‌ام

یاران ! نشان دهید سلیمان من کجاست


بیمار شد دلم ز غم بیشمار دهر

ساقی کجاست ؟ شیشه‌ی درمان من کجاست ؟


بهتر که سر به گوشه‌ی مستی فرو برم

آن آستین گریه‌ی پنهان من کجاست ؟


شاعر:

حسین جنتی 



****


با تشکر از دوست عزیز: 


мдjiD ××آریایــــــــیها××


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۵۸
آرامش یک رویا


دوستت می دارم و بیهوده پنهان می کنم

خلق می دانند و من انکار ایشان می کنم


عشق بی هنگام من تا از گریبان سر کشید،

از غم رسوا شدن، سر در گریبان می کنم


دیده بر هم می نهم تا بسته ماند سر عشق

این حباب ساده را سر پوش توفان می کنم


دست و پا گم کرده و آشفته می مانم به جای

نعمت وصل تو را، اینگونه کفران می کنم


تا چراغانی کنم راه تو را، هر شامگاه

اشک شوقی، نو به نو، آویز مژگان می کنم


زان نگاه کهربائی، چاره فرمان بردن است

هر چه می خواهی بگو! آن می کنم، آن می کنم



  شاعر : 

سیمین بهبهانی 



****


سال نو مبارک!

آرامش یک رویا!AR

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۴۶
آرامش یک رویا


گاهی مسیر جاده به بن بست می رود

گاهی تمام حادثه از دست می رود


گاهی همان کسی که دم از عقل می زند

در راه هوشیاری خود مست می رود


گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست

وقتی که قلب خون شد و بشکست میرود


اول اگر چه با سخن از عشق آمده

آخر خلاف آنچه که گفته است می رود


وای از غرور تازه به دوران رسیده ای

وقتی میان طایفه ای پست می رود


هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ

بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود


گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند

وقتی غبار معرکه بنشست می رود


اینجا یکی برای خودش حکم می دهد

آن دیگری همیشه به پیوست می رود


این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست

تیریست بی نشانه که از شصت می رود


بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند

اما مسیر جاده به بن بست می رود



شاعر:

👤 افشین یداللهی



****


روحشون شاد!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۳۰
آرامش یک رویا



 ذهن را خالی بکن از فکرهای لعنتی

خسته ام از ازدحام پشت پای لعنتی


من بد آوردم که در شعرم کسی جامانده است

کاش میماندم درون انزوای لعنتی


خط مغز و قلب من ای کاش سینوسی نبود

حسرتم خطی شده چون استوای لعنتی


نذر کردم تا بمیرم ، مرگ حق است ای عزیز

خب نشد! لعنت به این "مشکل گشای" لعنتی


در پریشانی شدم الگوی موهایت گلم

حسرت پیشانی ام شد شانه های لعنتی


از کنارم رد شدی اما مرا نشناختی

رد شدی با او امان از این نمای لعنتی


زیر باران راه میرفتم ولی دستی نبود

دست من! با من بمان در این هوای لعنتی



شاعر:

میلاد میرزایی



****


یک رویا!

(نفس های اخر سال!)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۵۱
آرامش یک رویا


 ترسم این است نیایی نفسم تنگ شود

 نقش رویایی تو هی کم و کم رنگ شود

 ثانیه گُم بشود عقربه ها گیج شود

 دل خوش باورم آواره و دلتنگ شود


 ترسم این است از این خانه دلت قهر کند

 قصّه ها کَم بشود فاصله فرسنگ شود

 نکند بوسه بمیرد خبرش گم بشود

 دل شکستن نکند مایه ی فرهنگ شود


 نکند فاحشه گی معنی لبخند دهد

 بوسه ای گُل بدهد ترجمه اش ننگ شود

 نکند شاخه ی لرزان بشود شانه ی من

 هق هق گریه ی بندآمده آهنگ شود


 تلخی قهوه ی لب های تو زجرم بدهد

 لب بچیند دل و با گریه هماهنگ شود

 وای اگر در دل مرداد زمستان بشود

 قلب بی عاطفه ات یک سره از سنگ شود


 سینه را آه! دل سنگ تو آزار دهد

 وای اگر سادگی ام ..مایه ی نیرنگ شود



شاعر:

👤 علی نیاکوئی لنگرودی


 

****


آرامش یک رویا!


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۳۴
آرامش یک رویا



با تو یک شب بنشینیم و شرابی بخوریم 

آتش آلود و جگر سوخته آبی بخوریم 


در کنار تو بیفتیم چو گیسوی تو مست 

دست در گردنت آویخته تابی بخوریم

 

بوسه با وسوسه ی وصل دلارام خوش است 

باده با زمزمه ی چنگ و ربابی بخوریم 


سپر از سایه ی خورشید قدح کن زان پیش 

کز کماندار فلک تیر شهابی بخوریم 


پیش چشم تو بمیریم که مست است، بیا 

تا به خوش باشی مستان می نابی بخوریم

 

صله ی سایه همین جرعه ی جام لب توست 

غزلی نغز بخوانیم و شرابی بخوریم



شاعر:

👤 هوشنگ ابتهاج



****


آرامش یک رویا:) 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۰۴:۱۰
آرامش یک رویا



 من ‌گرفتار عطر نفس‌های تو‌ام؛

من ‌هوادار دو دست پر از یاس تو‌ام؛


من بدون نگاه گرمت٬

همچو شمعی در باد٬

محزون و آرام٬

خاموش و بی‌روح٬

از وحشت تنهایی‌ها٬

سرد و مبهوت و پریشان‌تر از این خواهم بود.


بی‌تو با سیل غمم کنج خیابان چه کنم؟


از آن روز سرد و نمور آذر٬

که خوب یادت هست؛

که میدانم‌ هست؛

تا امشب‌ بهمن‌ماهی٬

آرام‌ نبودم من؛


مثل ماهی تنهایی٬

که روی علف‌های کنار برکه٬

بی‌قراری می‌کند؛

که مرا برگردان٬

به همان‌ برکهٔ گرم٬

که دوستش دارم

و در آن‌ آرامم.


بی تو با شبنم‌ یخ‌٬کنج دو چشمم چه کنم؟


کاش اینجا بودی و مرا می‌دیدی؛

که به روز سیاه دل من٬

چه‌ها آمده است.


باید اینجا بودی٬

که در آغوش پر از عطر گلت٬

آرام‌ می‌خوابیدم٬

آرام می‌خندیدم.


من٬

تو٬

دو فنجان قهوهٔ تلخ

و موی تو که باز است

و یک دنیا حرف....


شاعر: 

عین_صاد



****


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۲۳
آرامش یک رویا



"‍ انتظار "


کسى شبیه من چنین اگرچه بى قرار نیست

ولى توانِ واژه ها به وصفِ انتظار نیست


گمان به عافیت نکن که رنگِ سرخِ صورتم

به جز به ضربه خوردن از زمانه آشکار نیست!


فراق قسمتم اگر بماند از شکوهِ عشق

سکوتِ من مقابلش همیشه ماندگار نیست


بدان که بى نهایت از هجوم درد خسته ام

مرا که استقامتم شکسته ... اقتدار نیست


تمامِ سرنوشتِ من خلاصه شد به مصرعى

به بى تو زنده ماندنم بمان که اعتبار نیست


مرتضی (اشکان) درویشی


شاعر :

مرتضی درویشی



****


یک رویا!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۴۳
آرامش یک رویا


چقدر ساده بهم ریختی روان مرا

بریده غصه ی دل کندنت امان مرا


قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد

به هر زبان بنویسند داستان مرا


گذشتی از من و شب های خالی از غزلم

گرفته حسرت دستان تو جهان مرا


سریع پیر شدم آنچنان که آیینه نیست

شکسته در دل خود صورت جوان مرا


به فکر معجزه ای تازه بودم و نا گاه

خدا گرفت به دست تو امتحان مرا


نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل

بگیر خنجر و دردم بگیر جان مرا


تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد

بیا و تلخ تر از این نکن دهان مرا


چه روزگار غریبیست بعد رفتن تو

بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا


تو نیم دیگر من نیستی تمام منی

تمام کن غم و اندوه سالیان مرا


سریع پیر شدم آنچنان که آیینه نیست

شکسته در دل خود صورت جوان مرا


به فکر معجزه ای تازه بودم و نا گاه

خدا گرفت به دست تو امتحان مرا


شاعر :

👤 امید صباغ نو 

 


****


یک رویا! 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۱۲
آرامش یک رویا