از کودکی بازار نازم داشت رونق
اول خریدار اَداهایم، پدر بود ..
شاعر: ؟
****
برای سال جدید که بدون حضورش تحویل شد ..
از کودکی بازار نازم داشت رونق
اول خریدار اَداهایم، پدر بود ..
شاعر: ؟
****
برای سال جدید که بدون حضورش تحویل شد ..
شب های بعد از او عذابی بی سحر بود
یک لشکر اما وقت رفتن یک نفر بود
رنج از میان دست هایش چکه می کرد
دست پدر هفتاد پشتش کارگر بود
کی پیر شد، کی کوچ کرد از خستگی ها
کاش عمر او از رنج هایش بیشتر بود
بی او من انگار آخرین فرد جهانم
هرگز چنین تنها نمی ماندم اگر بود
با سیلی ایام صورت سرخ می کرد
غمگین ترین شعر جهان بی شک پدر بود
شاعر : علی صفری
****
چهل روزه که رفتی.. چهل روزه همه جا سیاهه..
چهل غروب غم انگیز و تلخ.. رفتی و بهارِ تولدت تو راهه..
«برای پدر که پیر نشد ولی رفت..»
آریانا.م - ۳/۱۲/۲۳
شب بود و ماه و اختر و شمع و من و خیال
خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت
رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود
در عالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید
گویی سپیده از افق شب دمیده بود
یاد آمدم که در دل شبها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود
چون محو شد خیال پدر از نظر مرا
اشکی به روی گونه زردم چکیده بود
شاعر: سهراب سپهری
****
تو رفتی و همه جا آسمون رنگِ شب شده ..
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﻣﺎ
ﺑﻪ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ
ﭘﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻓﮑﺮ میکنم
ﮐﻪ ﺷﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﺍﻭ
ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﺘﻮﻥﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ
شاعر:
“ از مجموعه اشعار بابک زمانی“
****
برای پدرم..
برای خودت و غمی که با رفتنت بر دل نشست...
#آریانا_م