بر ما چه رفته است که دل مرده ایم ما
دل را به میهمانی غم برده ایم ما
گل ها ی زرد دسته به دسته شکفته اند
بر ما چه رفته است که پژمرده ایم ما
سبزیم اگرچه مثل سپیدارهای پیر
سهم کلاغ های سیه چرده ایم ما
شاید به قول شاعر لبخندهای تلخ
یک مشت خاطرات ترک خورده ایم ما
باور کنید هیچ دلی را در این جهان
نشکسته ایم ما و نیازرده ایم ما
گفتی پناه می بر ی از بی کسی به چاه
ای بغض ناصبور مگر مرده ایم ما ؟
"اشعار سعید بیابانکی"
- محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است..
- شنیدستم که شهبازی کهنسال..
- زمان رفت و زان آدم از چند رنگ به هرجای گردون نهادند چنگ..
- من اگر ساز کنم حاضری آواز کنی؟
- گفتم ای دل نروی؟ خار شوی زار شوی..
- این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
- بیا وتو سکوت کن
- شعر هم مرگ از علیرضا آذر
- راه دل
- مِــــــــــه
پربیننده ترین مطالب
- نه مغرورم، نه دلسنگم، نه از تحقیر می ترسم.
- نکند فاش شود راز میان من و تو
- این کیمیای تازه دستاوردِ عشق است..
- یک عمر اگر فدای تو بودم مرا ببخش ..
- من گرفتار شبم..
- جانا بیار باده که ایام میرود
- شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد
- نروید آی! به چشمان شما محتاجم ..
- قـــلـــــم
- زمستان سر زده اینجا، هوا سرد و نفس گیرست
محبوب ترین مطالب
- شب های بعد از او عذابی بی سحر بود ..
- خیال پدر ..
- پدر رفته است ..
- نگذارید که بی باده بمانم گاهی..
- پاییز اگر رها کند مویت را ..
- شده تقدیر کسی باشی و قسمت نشود ..
- واعظی پرسید از فرزند خویش ..
- قصه اینجاست که شب بود و هوا ریخت بهم ..
- از زندگانیم گله دارد جوانیم ..
- دیگر بهار هم سرحالم نمی کند ..