دو هواییم ، دمی صاف و دمی بارانی
ما همانیم ؛ همانی که خودت می دانی
پیش بینی شدنِ حال من و تو سخت است
دو هواییم ... ولی بیشترش توفانی
دل من اهل کجا بوده که امروز شده ست
با دل تنگِ قلم های تو هم استانی ؟!
آخرین مقصد تو شانه ی من بود ؛ نبود ؟
گریه کن هر چه دلت خواست ، ولی پنهانی
شاید این بار به شوق تو بتابد خورشید
رو به این پنجره ی در شُرُف ویرانی
باز باید بکشی عکس پریشانِ مرا
گوشه ی قابِ همان روسریِ لبنای
آب با خود همه ی دهکده را خواهد برد
اگر این رود ، زمانی بشود طغیانی ...
شاعر: حسنا محمد زاده
*****
با تشکر از دوست عزیز: