روی شنای لب ساحل
افتاده بودن دوتا ماهی
بالا و پایین می پریدن
مثل دوتا کفتر چاهی
پولکاشون پرپر و خونی
عین دوتا غنچه ی صد برگ
یک دونفس زندگی تلخ
یک دوقدم فاصله تا مرگ
یک باره یک موج پریشون
مشتی صدف ریخت روی شن ها
زندگی پاشید روی ساحل
ماهیا رو برد توی دریا
ماهیای مرده تو دریا
زنده شدن عین دو کفتر
اون یکیشون رفت از اون سو
این یکیشون اومد از این ور
اون دوتا ماهی یکیشون تو
اون دوتا ماهی یکیشون من
زندگی مون عین جدایی
مردنمون عین رسیدن
"اشعار سعید بیابانکی"
- محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است..
- شنیدستم که شهبازی کهنسال..
- زمان رفت و زان آدم از چند رنگ به هرجای گردون نهادند چنگ..
- من اگر ساز کنم حاضری آواز کنی؟
- گفتم ای دل نروی؟ خار شوی زار شوی..
- این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
- بیا وتو سکوت کن
- شعر هم مرگ از علیرضا آذر
- راه دل
- مِــــــــــه
پربیننده ترین مطالب
- نه مغرورم، نه دلسنگم، نه از تحقیر می ترسم.
- نکند فاش شود راز میان من و تو
- این کیمیای تازه دستاوردِ عشق است..
- من گرفتار شبم..
- جانا بیار باده که ایام میرود
- شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد
- نروید آی! به چشمان شما محتاجم ..
- قـــلـــــم
- زمستان سر زده اینجا، هوا سرد و نفس گیرست
- وقتی تو رفتی...