ببین بابا کنار قاب عکست ،
دوباره رنگ دریا را گرفتم
دوباره لا به لای خاطراتم ،
سراغ بوی بابا را گرفتم
سراغ خنده های مهربانی ،
که بر روی لبت پروانه میشد
میان سیل نامردی برایم ،
فقط آغوش تو مردانه میشد
غبارخستگیها ر اکه هرشب ،
دم در، از نگاهت می تکاندی
همیشه فکرمیکردم که دردل ،
تمام بار دنیا را نشاندی
دوباره دیر میکردی و شبها ،
کنار تخت خوابم می نشستی
منوتصویریک خواب دروغی ،
تو با بوسه غمم را می شکستی
- محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است..
- شنیدستم که شهبازی کهنسال..
- زمان رفت و زان آدم از چند رنگ به هرجای گردون نهادند چنگ..
- من اگر ساز کنم حاضری آواز کنی؟
- گفتم ای دل نروی؟ خار شوی زار شوی..
- این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
- بیا وتو سکوت کن
- شعر هم مرگ از علیرضا آذر
- راه دل
- مِــــــــــه
پربیننده ترین مطالب
- نه مغرورم، نه دلسنگم، نه از تحقیر می ترسم.
- نکند فاش شود راز میان من و تو
- این کیمیای تازه دستاوردِ عشق است..
- یک عمر اگر فدای تو بودم مرا ببخش ..
- من گرفتار شبم..
- جانا بیار باده که ایام میرود
- شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد
- نروید آی! به چشمان شما محتاجم ..
- قـــلـــــم
- زمستان سر زده اینجا، هوا سرد و نفس گیرست
محبوب ترین مطالب
- شب های بعد از او عذابی بی سحر بود ..
- خیال پدر ..
- پدر رفته است ..
- نگذارید که بی باده بمانم گاهی..
- پاییز اگر رها کند مویت را ..
- شده تقدیر کسی باشی و قسمت نشود ..
- واعظی پرسید از فرزند خویش ..
- قصه اینجاست که شب بود و هوا ریخت بهم ..
- از زندگانیم گله دارد جوانیم ..
- دیگر بهار هم سرحالم نمی کند ..