در اولین قرارمان در کافه نادری
جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۲۱ ب.ظ
در اولین قرارمان در کافه نادری
یک اتفاق تلخِ تلخِ سرد افتاد
من بودم و یک صندلیِ خالی از او
در شرق کافه مردی از سردرد افتاد
هی منتظر هی استرس هی قهوهی تلخ
هی دم به دم سیگار بهمن دود میکرد
با اینکه میدانست « او » رفتهست اما
فرضیهی « او نیست » را مردود میکرد
...
شاعر: مصطفی_خدایگان
با تشکر از دوست عزیز:
۹۴/۱۱/۰۹