خواب دیدم که گروهی در یک خانه زدند
سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۳۳ ق.ظ
نقیضه
« دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند
گِل آدم بسترشتند و به پیمانه زدند»
______________________________
خواب دیدم که گروهی درِ یک خانه زدند
صاحبش را کتکی درخور و جانانه زدند
بعد از آن بر سرِ این بحث که تقصیر که بود؟
دو سه ساعت دو طرف با خودشان چانه زدند!
چون بدیدند که در کشورِ ما میکده نیست
به کتک خورده سپس تهمتِ دیوانه زدند
(رحم بر قافیه حتی ننمودند و عجیب،
باز هم بر سرِ آن مردکِ بی چاره زدند!)
ساکنانِ «دوهزار» و «سورو» و «خواجه عطا»(۱)
پس کجا؟ با چه کسی… باده مستانه زدند؟!
سهم یارانه که واریز شد آن نیمه ی شب
همه دادند و یکی ساغرِ شکرانه زدند!
شاعر از خواب پریشانِ خودش چون برخاست
گفت: اصلا ، ابدا، هیچ کسی را نه زدند!
شاعر: راشد انصاری
****
با تشکر از دوست عزیز:
۹۵/۰۶/۲۳