من صبورم اما ...
سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ق.ظ
من صبورم اما
به خدا دست ِ خودم نیست اگر می رنجم،
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم ِ غربت چشمان ِ خودم می بندم،
من صبورم اما
چه قدَر با همه ی عاشقی ام محزون ام
و به یاد ِ همه ی خاطره های گل ِسرخ
مثل ِ یک شبنم ِ افتاده ز غم مغموم ام...
من صبورم اما
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی رنگ ِ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند،
من صبورم اما
آه، این بغض ِ گران
صبر چه می داند چیست.
شاعر:
حمید مصدق
****
با تشکر از دوست عزیز:
۹۵/۰۶/۲۳