ذهن را خالی بکن از فکرهای لعنتی ..
چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۵۱ ب.ظ
ذهن را خالی بکن از فکرهای لعنتی
خسته ام از ازدحام پشت پای لعنتی
من بد آوردم که در شعرم کسی جامانده است
کاش میماندم درون انزوای لعنتی
خط مغز و قلب من ای کاش سینوسی نبود
حسرتم خطی شده چون استوای لعنتی
نذر کردم تا بمیرم ، مرگ حق است ای عزیز
خب نشد! لعنت به این "مشکل گشای" لعنتی
در پریشانی شدم الگوی موهایت گلم
حسرت پیشانی ام شد شانه های لعنتی
از کنارم رد شدی اما مرا نشناختی
رد شدی با او امان از این نمای لعنتی
زیر باران راه میرفتم ولی دستی نبود
دست من! با من بمان در این هوای لعنتی
شاعر:
میلاد میرزایی
****
یک رویا!
(نفس های اخر سال!)
۹۵/۱۲/۱۸