می سپارم دل به دریا،بی خیال
شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۳۲ ب.ظ
می سپارم دل به دریا،بی خیال
می شمارم لحظه ها را،بی خیال
می کشم بر دفتر نقاشی ام
نقش های زشت و زیبا،بی خیال
دوره گردی می شوم هر شب چو باد
میکنم فکر غزل را،بی خیال
لا به لای آن غزل ها می کشم
سرنوشت خیس خود را،بی خیال
گاه در آشفته بازار دلم
می شوم تنهای تنها،بی خیال
بی خبر از شعر پر تشویش عشق
می کنم خود را تماشا بی خیال
گاه می سازم برای روح خود
نردبانی تا ثریا،بی خیال
گاه از ترس نبود مصرعی
می زنم عمری تقلا،بی خیال
بی خیالم با خود اما با تو من
حرف هایی دارم اما...بی خیال
شعر از:اکبر توفیق ریحانی(بیدل توفیقی)
با تشکر از دوست عزیز:
۹۴/۰۲/۰۵
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺷﺪﯼ
ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺕ ﺳﺮﺥ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﮐﺎﺳﻪ ﺻﺒﺮ ﻟﺒﺖ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺁﺩﻣﮏ ﺷﻬﺮ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩﯾﺴﺖ
ﮔﻮﺷﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺑﺎﺩﯾﺴﺖ
ﺁﺩﻣﮏ ﻓﺎﺵ ﻧﮑﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻤﯿﺮﺍﻥ ﮔﻠﻪ ﺭﺍ
ﻫﯽ ﻧﭙﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺷﺪ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﺎ
ﮐﻢ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺑﮑﻦ ﺍﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ
ﻗﺼﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎﺧﺘﻤﺖ
ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺧﺘﻤﺖ
ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺳﮑﻮﺗﻢ ﺩﺭ ﺑﻨﺪ
ﺗﻮ ﺑﻤﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺨﻨﺪ
ﺁﺩﻣﮏ ﺻﺒﺮ ﺗﻮ ﻫﻢ ﮐﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟ !!!
ﺍﯼ ﺧﺪﺍ ..
ﺁﺩﻣﮏ ...
ﺁﺩﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ....!!!