آسمان آبی ام را یک نفر دزدید و رفت
جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۰۷ ب.ظ
آسمان آبى ام را یک نفر دزدید و رفت
هر چه عاشق تر شدم این نکته را فهمید و رفت ...
از عبور یک نفر در کوچه ام باران گرفت
آمد و ابر نگاهش بر دلم بارید و رفت
رودى از شعر و غزل در غربتم جارى شده
لحظه اى بر آسمان شعر من تابیدو رفت
کودک دل نم نمک با بودنش پا مى گرفت
آخر از چشم سیاهش فطره اى لرزید و رفت
محو دریاى خیالش آرزو کردم بمان
آرزویم را شبى در بقچه اى پیچید و رفت
با تشکر از دوست عزیز:
۹۴/۱۱/۰۹